شیشه نازک احساس مرادست نزن چندشم میشودازلک انگشت دروغ
قرارنیست که من همیشه خوش باشم پارسال من خوش بودم ازاینکه درکنارت بودم امسال دیگری خوش است برای باتوبودن وسال بعدیکی دیگرازتلاش دست نکش که چشم ملتی به تواست
میدونستید چرا خیلی از ما ها تنهاییم ؟
چون حوصله اسباب بازى شدن نداریم …
آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند ، این روزها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند …
آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته !
بالشت خودم را ترجیح میدهم،
زیرا که شانه های امروزی مثل بالشت های مسافرخانه هستند،
بی شک سرهای زیادی را تکیه گاه بوده اند …!
راحت بگم،خطای دید بود هیچی نبودی
زیادی گنده میدیدمت
ولنتاین
روزی که درسال یکبار چندبرابر
تنهاییمان را به رخمان میکشد
نظرات شما عزیزان:
|